نویسنده مطالب زیر: سیزده 57
شیخ اصلاحات و ...
|
سه شنبه 87 دی 10 ساعت 10:0 عصر |
گرچه حدود 3.5 سال از انتخابات 3 تیر 84 می گذرد اما شاه بودیم که برخی کاندیداها هنوز در تب و تاب و حال و هوای انتخابات به سر می برند و از فردای همان روز به فعالیت های انتخابات خود دست زدند. شیخ مهدی کروبی چهره ی شاخص این جریان بود. همو که کاندیدا شدنش نیز در این انتخابات گذشته آغازی بر پایان اتحاد شکننده جبهه 2 خرداد بود، همو که ساز جداییش را به خوبی کوک کرد و ”اختلاف“ را با ”اعتماد“ پاسخ گفت. شیخ جدا شد تا دیگر گناه شکست های متوالی جبهه ی 2 خرداد را به دوش نگیرد. شیخ می خواست دیگر در غم و شادی ”اعتماد ملی“ شریک باشد نه جبهه ناهمگون و ناموزون 2 خرداد. شیخ از فردای 3 تیر چشم به ریاست جمهوری دهم دوخته بود و با کهولت سن دست از سفرهای استانی (تبلیغاتی) برنداشت. شیخ برای ماندن ”نام“ در صحنه به ”نامه“نگاری روی آورد و هر آنچه را که به زعم خود ”اشکال و انحراف“ می دید با نامه هایی بلند بالا ”رسانه ای“ می کرد. تاوان انتخابات 3 تیر یک چیز بود : جدایی شیخ روحانی از مجمع روحانیون مبارز. شیخ بارها طعم تلخ زبانی و نیش وکنایه های هم جبهه ای ها را خورده بود و اینک این شیخ بود که زبان نیش و کنایه آمیزش را نثار جریانات افراطی و ساختارشکن می کرد. بی اعتمادی را پشت سر گذاشت و حزبی بر مبنای ”اعتماد“ ایجاد کرد. جدایی مواضع شیخ باعث شد که افراطیون به وی برچسب اصول گرا بزنند که باعث افتخار شیخ به آن شد. نمود فعالیت های شیخ در هنگام انتخابات مجلس هشتم و انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری می باشد گویی آنچه امروز شیخ با آن دست و پنجه نرم می کند بی خوابی انتخاباتیست تا شاید رییس جمهور شدن او در خواب محقق نشود و در رویا باشد. پاکسازی تشکیلاتی شیخ به خاطر گلایه های جدی او از نزدیکان و هم حزبان سابقش در انتخابات ریاست جمهوری و تاسیس اعتماد ملی، این بار نیز خالی از گوشه و کنایه نبود و به گفته یکی از اعضای ارشد دوم خرداد: افراد اعتماد ملی با آن سلایق گوناگون تنها در یک نقطه مشترکند و آن نیز حضور مهدی کروبیبه عنوان شخصیت انتخاباتی.
به نام یاران امام در برهه ای شاهدیم که آقای هاشمی، خاتمی و کروبی به دیدارهای انتخاباتی با یکدیگر رفته و خروجی رسانه های حامی آنها نیز “اتحاد کم نظیر یاران امام“ بود. حمله به وجنات و سکنات دولت نهم و دولتمردان آن، فصل مشترک یاران امام بود؛ البته به مرور شاهد بی مهری های رسانه ای به شیخ بوده ایم و باز هم نیش و کنایه های دورا ن2خرداد آغاز شد. با نظر به اینکه جبهه 2خرداد تمام تلاش خود را بر دو گزینه ی پیروز شدن هر فردی غیر از احمدی نژاد و پیروزی یک کاندیدای دوم خردادی معطوف داشت و با توجه به اینکه احتمال فضای دو قطبی انتخابات می رود، این جبهه به فکر معرفی یک کاندیدای واحد با توجه به نتایج نظرسنجی درون حزبی خود و نیز سنجش وضعیت افکار و آرا عمومی در رجوع به کاندیدی غیر از احمدی نژاد بود. با توجه به فعالیت های سابق شیخ مهدی کروبی انتظار کاندیداتوری او می رفت و از طرفی نیز تعویق های متوالی در معرفی کاندیدای جبهه دوم خرداد باعث شد شیخ در یک نشست درون حزبی کاندیداتوری خود را اعلام کند که این معرفی شدن باز هم باعث گشایش جبهه حملات و انتقادات علیه وی شد گویی شیخ هدفی جز اینکه بلای جان جبهه دوم خرداد و افراطیون باشد ندارد؛ تاکید مجدد وی بر عدم کناره گیری به نفع هیچ فرد یا جریانی نشان از قاطعیت وی می داد و کنایه گویی های خاتمی و شرط و شروط گذاشتن و تردیدش نیز نتوانست اراده شیخ را خدشه دار کند.
اینک این جبهه 2خرداد، این کاندیداتوری آقای کروبی، این شک و تردید و عدم اعلام خاتمی و این هم بی تفاوتی دکتر احمدی نژاد در مورد انتخابات دهم.
آنچه که در حال حاضر مشخص است و در گذشته نیز هشدار داده شده بود بی سر و ته بودن جبهه 2خرداد می باشد آنچه امروز به طور شفاف مشاهده می شود تلاش برای مرزبندی های درون گروهی می باشد امریکه سال ها بنا بر مصالحی انجام نشده و تاوان آن را نیز به خوبی داده بودند.
جنبش به اصطلاح اصلاحات در حال حاضر شاهد سر بر آوردن ”سرهای“ بسیار است. این جنبش در حال حاضر مانند اتومبیلی فاقد بنزین است که دعوای اصلی بر سر تعیین راننده آن است و از سویی بنا بر گفته ی سعید حجاریان: این جبهه مانند حرکت اتومبیلی در مسیر سراشیبی و بدون ترمز است و به جای توقف اتومبیل مرتبا راننده عوض می کنند. گویا شیخ مهدی کروبی می خواهد با این مرزبندی ها کما سابق خود را پدر و شیخ اصلاحات معرفی کند و با حضور فیزیکی و رسانه ای خود، روحی تازه به کالبد اصلاحات بدمد؛ امری که تاکنون موفق آمیز نبوده و بسیاری از کارشناسان نتایج انتخابات دهم را نقطه عطفی برای جریانات سیاسی می دانند. در صورت عدم اجماع جبهه 2خرداد در مقابل کاندیداتوری احمدی نژاد و تفرق آرا انتخابات دهم می تواند محمل خوبی برای سنجش وزن شخصیت های جناحی سیاسی باشد. جنبش اصلاحاتی که سال ها پیش، خود مرگ خود را رقم زد و تابوت آن نیز دفن شد، اینک چه کروبی بیاید چه نیاید و چه خاتمی بیاید و چه نیاید، مرده است زیرا ناقص الخلقه به دنیا آمد و توانایی زیست در فضای سیاسی کشور بدون آنکه به گفتمان مشخص را نداشت.
|
کلمات کلیدی : |
|
نظرات شما ( ) |
|
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|
|